اقرب الیه من حبل الورید

ساخت وبلاگ
صدای سوت و بعدی دیگر در کار نیست. آتش، انفجار، ویرانی و مرگ همه در لحظه و پی در پی در همه جا و در تمام مدت، شبانه‌روز. آجر روی آجر نباید بماند، سنگ روی سنگ و سر بر بدن. دستور قتل عام صادر گردیده است. همه به طرز فجیعی سلاخی خواهند شد و گورهای دسته جمعی جای خود را به کفن‌های دسته جمعی خواهد داد. چند جنازه‌ی تکه تکه و نامتناسب در قالب چند نفر در یک پتو، چند نیم‌تنه، مشتی دست، تعدادی جمجمه‌ی نیمه سوخته و مقداری ران و ساق آویزان که گویا گفته‌اند تعداد سر جامانده اساس آمار کشته شده‌هاست...حسبنا الله و نعم الوکیل + نوشته شده در  چهارشنبه سوم آبان ۱۴۰۲ساعت 12:42  توسط Nobody  |  اقرب الیه من حبل الورید...ادامه مطلب
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 43 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1402 ساعت: 11:29

گلوله‌ها توی ایکس ری انگار که آسمان سیاهی باشد و هزاران ستاره‌ی نورانی که عینهو کهکشان؛ جاهایی فشرده‌تر و نزدیک‌تر بهم و اطراف هی کمتر تا کانون نور دیگری در نزدیکی آن و این مجموعه تمام گردن و کمر و پهلوها و تمام پشت بدن را پر کرده بود. دکتر گفت توی سرش هم هست اما برای آن عکس برداری دیگری هم لازم است که البته فعلا ضرورتی هم ندارد چون با توجه به شدت خونریزی و عدم رسیدگی به موقع امکان زنده ماندنش زیاد نیست و گفتم فقط آن‌هایی را که سطحی هستند در بیاورند و آن‌هایی را که فرو‌ رفته‌اند همین‌طور فعلا خون زخمش را بند بیاورند و بعد اشاره به صفحه‌ی ایکس ری که توی نور مهتابی گرفته بود کرد و گفت زنده هم بماند قطع نخاع است، نامردها گردنش را هم شکسته‌اند. + نوشته شده در  چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ساعت 16:12  توسط Nobody  |  اقرب الیه من حبل الورید...ادامه مطلب
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 2 اسفند 1401 ساعت: 12:52

این کوچک تر را رهی نام گذاشتیم. راوی و رهی. البته چند هفته ای مانده تا به دنیا آمدن و داشتن تاریخی برای تولد اما اسمش را پیشاپیش انتخاب کرده ایم. رهی. و صد البته با اقتباس از نام کوچک معیری شاعر؛ همان اقرب الیه من حبل الورید...ادامه مطلب
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 81 تاريخ : جمعه 22 فروردين 1399 ساعت: 18:56

مراسم در سکوت برگذار شد، نه مطلق، از قبل خودش گفته بود که صداهای اجتناب ناپذیر را نمی گویم، هجوها و حرف های عامدانه را می گویم که نباشد و همگان که گفته بود همین خودی ها باشند؛ خانواده، آن هم اعضای بال اقرب الیه من حبل الورید...ادامه مطلب
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 78 تاريخ : جمعه 9 اسفند 1398 ساعت: 13:16

بگویم فرشته ای کم گفتم، بگویم ستاره ای، زمانه ای، چراغ های روشن این خانه ای، کم گفتم ... اصلا کلمات بار معنی تو را تاب ندارند. اصلا رابطه ی میان درک شهودی و تبدیل آن به واژه ها برای بیان حقیقی تو هنوز شکل نگرفته؛ تو ماهیت یک انحرافی، جهشی هستی در پروسه ی تکامل. چیزی شبیه تو ملیاردها سال در مقیاس زندگی زمان نیاز داشت تا سر برارد، اما «تو اینجایی و نفرین شب بی اثر است....»

 

الف،بامداد

اقرب الیه من حبل الورید...
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 86 تاريخ : جمعه 9 اسفند 1398 ساعت: 13:16

شرایط آب و هوایی نه تنها بر زنده ها بلکه بر مرده های در آستانه ی دفن هم تاثیر می گذارد. تصویر واضح است: باران از دیشب یک سر؛ سر باریدن گرفته، قبر تا نیمه پر از آب، خاک های کنده ی شده ی اطراف قبر شسته، اقرب الیه من حبل الورید...ادامه مطلب
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 77 تاريخ : جمعه 9 اسفند 1398 ساعت: 13:16

به جنازه سنگ می زدند، تازه؛ چرا که همان ابتدا در اثر اصابت تکه های بیش از حد عرف بزرگتر کلوخ ها به سر جانش را داده بود و این ها به جنازه سنگ می زدند که نه تکان می خورد و نه آه می کشید و نه خونی برای فوران داشت تا تکبیرها بلند تر باشد.

اقرب الیه من حبل الورید...
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 74 تاريخ : جمعه 9 اسفند 1398 ساعت: 13:16

بیا عرق بخور، علف بکش، نئشه کن. بیا لاس بزن، ببوس، نفس بکش، رعشه کن. بیا به روی دیوارها بشاش. به هر چه هست و هر چه نیست. بیا ببین که زندگی هیچ نیست. همش غم است. تو خنده کن. بدو. بپر. آه و آه و آه و تو اقرب الیه من حبل الورید...ادامه مطلب
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 2 دی 1397 ساعت: 6:30

انبوه آدم های حلقه زده دور یک گودال و آسمانی که مجبورشان کرده هر یک چتری بالای سر گرفته باشند و از بالا که نگاه کنی چترها در میان قبرها. سیاه سیاه. شبیه تپه ای از مصیبت...خاک، گل شده. تا کف قبر پر از اقرب الیه من حبل الورید...ادامه مطلب
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 2 دی 1397 ساعت: 6:30

از میان تمام روش ها حلق آویز شدن را انتخاب کرده بود. شاید به این دلیل که از لحظه ی سفت شدن طناب تا مرگ کامل مدتی شاید چند دقیقه طول می کشد که از این میان حدود پنجاه ثانیه ای هشیاری در حدی بالاست که اشراف کامل نسبت به اتفاق در حال انجام و زمان و مکان و هر آنچه که باید، داشته باشد. می گفت تمام لذت مردن توی جان دادنش است. سرد شدنش. سیاهی چشم ها را می گفت که مثل سرگیجه و مور مور شدن می ماند، با این تفاوت که تمامی ندارد. هر چه چشم بر هم فشار می دهی دست بردار نیست، تا لحظه ای می رسد که توان چشم باز کردن نداری. تسلیم می شوی اما هنوز زنده ای. چند ثانیه ای باید باشد. این طور می گفت. پنجاه ثانیه؟ نمی دانم. بستگی به هیچ چیز ندارد. از لحظه ی تسلیم شدن تا تمام شدن هر چه باشد خلاء مطلق است. سکوت و زندگی ا اقرب الیه من حبل الورید...ادامه مطلب
ما را در سایت اقرب الیه من حبل الورید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarosedaha بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 22:55